33 استراتژی جنگ(2)
اگر به نظر شما زندگی میدان نبرد است و شما فرمانده این میدان، پس به شدت به این استراتژی ها برای پیروزی نیاز خواهید داشت…
رابرت گرین نویسنده کتابِ 33 استراتژی جنگ است.
این کتاب 33 استراتژی روز صحنه نبرد را که توسط فرماندهان استفاده میشود را کاملا ساده سازی کرده و در قالب یک دستورعمل ساده درآورده است.
او این استراتژی ها را برای استفاده شخصی در زندگی برای کسب موفقیت های بیشتر و در دنیای کسب و کار برای چیره شدن بر رقبا و کسب سود بیشتر از بازار، به زبان ساده و کاربردی توضیح داده است.
شما در این مقاله قرار نیست کتاب رابرت گرین را بخوانید (البته توصیه میشود حتما بخوانید)
شما قرار است در این سری مقالات با 33 استراتژی جنگ آشنا شوید که در سرتاسر دنیا برای فرماندهان ارشد نظامی تدریس میشود تا بتوانند در میدان نبرد ابتدا بر نفس خود سپس بر دشمن چیره شوند.
ما هرکدام از این 33 استراتژی را تشریح کردیم و جاهایی که لازم بود با مثال هایی از دنیای واقعی نحوه استفاده و عملکرد آنها را توضیح دادیم…
آماده اید در نبرد زندگی
با استراتژی جنگی فرماندهان نظامی پیروز شوید؟
11 استراتژی حیاتی، که فرماندهان نظامی تنها در شرایط بحرانی
و با کسب مهارت هایی از قبل اجازه استفاده از آنرا دارند.
کلید موفقیت فرماندهان ارشدی که از این استراتژی ها به صورت موفقیت آمیز استفاده میکنند، زیرکی استراتژیک و جسارت است؛ این 2 مهارت میتواند نیروی بیشتری به حمله ها تزریق کند.
استراتژی باشکوه : مبارزه را از دست بده، اما جنگ را تمام کن.
هنرِ داشتنِ چشم انداز و دیدن فراتر از یک نبرد و محاسبه ی سود و زیان نبرد، به معنیِ داشتن مهارت در اجرای استراتژی باشکوه است.
برای اجرای این استراتژی شما باید تنها بر روی اهدافی که از قبل تعیین کردید تمرکز کنید و تمام سعی تان را بکنید آنها را بدست آورید. شاید با شکست در نبردی این اهداف تان را بدست آورید (چیزی که اینجا خواندید) شاید هم با پیروزی؛ اما به هر حال اهدافتان مهم تر است از نتیجه جنگ !
در دنیای تجارت و زندگی، شما اگر از قبل ندانید برای چه چیزی در حال مبارزه با سختی ها و زندگی هستید، شاید هرگز به آنها حتی دست پیدا نکنید؛ این ‘چــرا’-ی شما برای جنگیدن با سختی ها، مهم تر از امکانات و سرمایه و … است.
استراتژی باشکوه، به شما کمک خواهد کرد، قبل از شروع هر رقابتی، بدانید چه میخواهید و برای خواسته تان بجنگید، نه صرفا برای پیروزی در رقابت. زیرا اکثر اوقات خیلی قبل تر از پیروزی یا شکست در رقابت به هدفمان می رسیم…هشیار باشید.
استراتژی اطلاعات : دشمنت را بشناس.
هدف استراتژی اطلاعات، دست یافتن و روبرو شدن با نیروی کمتر در برابر دشمن با ورود به اذهان افراد تصمیم گیرندگان اصلی است.
این استراتژی کمک میکند شما با ذهن دشمن در نبرد دست پیدا کنید، شما اگر بدانید دشمن چطور فکر میکند، کلید حل مسئله ی پیروزی نبرد را در دست خواهید داشت.
در دنیای تجارت و زندگی نیز اولین کار خواندن ذهن دیگران است، شما باید بدانید رقیبان تان به چه چیزی فکر میکنند؟ اهدافشان چیست؟ و از همه مهم تر چطور فکر میکنند؟
با پیدا کردن جواب این سوال ها شما دیگر کلید حل مسئله را در دست دارید و میتوانید حرکات بعدی رقیبتان را حدس بزنید.
استراتژی حمله رعد آسا : با سرعت و غافلگیری بر مقاومت ها غلبه کنید.
در دنیایی که انسان ها بیش از پیش محتاط و محافظه کاراند، داشتن سرعت در رسیدن به اهداف تان میتواند امتیاز بزرگی برایتان باشد.
در میدان نبرد، با استفاده از حمله های رعد آسا، فرصت تمرکز و فکر کردن دشمن را از او میگیرند و میتوانند به راحتی دشمن را به شیوه خودشان شکست دهند.
در دنیای تجارت نیز، شرکت ها و برندهای برتر اغلب با شروع سریع و یورشی، به صورت رعدآسا رشد میکنند و چندین و چند پله از رقبا جلو میزنند، تا انگیزه و فرصت فکر کردن را از رقیبان شان بگیرند.
استراتژی فشار : به صورت پویا کنترل کنید.
مردم به صورت توقف ناپذیری تمایل دارند بر شما کنترل و اختیار داشته باشند. تنها راه داشتن دست بالاتر در این وضعیت، بازی کردن نقش خود و شروع به کنترل کردن طرف مقابل به زیرکی و توطئه است (برای این کار، توصیه میشود مقاله ای که راجع به پروپاگاندا منتشر شد را بخوانید)
در زندگی روزمره نیز، افراد به صورت دو گزینه ای فکر میکنند :
- کنترل کنند
- کنترل شوند
برای مثال در محل کارتان رئیس تان میخواهد بر شما کنترل داشته باشد. در هنگام خرید لباس فروشنده (که البته رویکرد اشتباهی در فروش است!) میخواهد بر شما و کیف پول تان کنترل داشته باشد و …
در دنیای تجارت نیز چنین است، رقیبان بلقوه و بلفعل تان پی دی پی بدنبال راهی برای گرفتن کنترل شما در دستشان است. کلید حل این مسئله، در وضعیت های بحرانی فشردن کلید احساس رقیب و تحریک او به انجام اشتباهات است.
استراتژی مرکز جاذبه : به جایی ضربه بزنید که درد داشته باشد.
هر فرد یا سپاهی منبع قدرتی دارد که به آن متکی است.
زمانی که رقیب یا دشمن تان را تحلیل میکنید، بدنبال محل اصلی قدرتی باشید که کل سیستم را یکپارچه نگه میدارد. این محل بهترین مکان برای زدن ضربه است تا بیشترین آسیب به پیکره دشمن وارد بیاید.
در دنیای تجارت، استفاده از این استراتژی به شیوه ی دیگریست، شما با پیدا کردن نقطه ضعف دشمن که آنرا پوشش داده، آنرا تبدیل به نقطه قوت خودتان میکنید. در این صورت برتری استراتژیکی نسبت به رقیبتان پیدا خواهید کرد.
استراتژی شیرجه و حمله : شکستِ ممانعت دشمن.
هرگز دشمن را با توجه به وضعیتی که نمایان شده قضاوت نکنید.
در عوض، بدنبال قسمت های متصل به هم-ای باشید که کل سیستم مورد نظر را تشکیل داده. شما با تفکیک این جزء ها از کل، در حال رشته کردن نخ هایی هستید که دشمن بافته است.
در زندگی نیز هنگام مواجه به مشکلات، بهترین استراتژی، استراتژی شیرجه و حمله است.
شما ابتدا مشکلات را ریز میکنید، قسمت بندی میکنید و از بزرگ به مشکلات خرد تبدیل میکنید تا بتوانید پله به پله آنرا حل کنید.
استراتژی چرخش : احاطه جناحی نرمِ دشمنتان را شناسایی و مورد هدف قرار دهید.
زمانی که به صورت مستقیم با دشمن وارد نبرد میشوید، شما در واقع در حال ایجاد مقاومت بیشتر در رقیب تان هستید و کار شما را سخت تر میکنید.
در چنین مواقعی، همیشه یک راه بهتر وجود دارد : حواس دشمن را به مرکز نبرد معطوف کنید و از طرفین به او ضربه بزنید… دقیقا از محلی که کمتر توقع حمله دارند.
استراتژی نابودگر : دشمن را محاصره کنید.
مردم در جستجوی ضعف در نیروی شما هستند تا دقیقا آنجا را هدف حمله قرار دهند.
برای جلوگیری از این رویداد، شما باید هیچ فرصت حمله ای به دشمن ندهید، با محاصره ی او – بستن راه های ورود به دنیای بیرون و ایجاد فشار بر روی دشمن زمانی که دشمن در محاصره است، با گذشت زمان و افزایش فشارها نیروی اراده اش تحلیل میرود و کمتر تمایل به ایجاد حمله خواهد داشت.
در دنیای تجارت، برند های بزرگ با ایجاد تبلیغات گسترده، راه را برای ورود محصولات جدید با ایجاد بی انگیزگی در موسسین آنها سد میکنند. چند نمونه از سلاح های مخوف بازاریابی را میتوایند بخوانید.
استراتژی عرق ریختن قبل از نبرد : قبل از سختی، سختی بکشید.
مهم نیست چقدر قوی هستید، نبرد های پیاپی میتواند تمام نیروی شما را رو به تحلیل ببرد.
نبرد هزینه بر، خسته کننده و غیرقابل پیش بینی است.
به همین منظور است که میگویند یا وارد نبردی نشوید، یا اگر وارد میشوید پیروز از میدان بیرون بیایید.
در نبردها فرماندهان ارشد به خوبی از این مهم آگاهند، به همین منظور سخت ترین، طاقت فرسا ترین و فرسایشی ترین تمرین ها را قبل از نبرد اصلی به نیروهای خود میدهند تا در میدان نبرد، خستگی و آشفتگی فکری کمتری حس کنند و بیشتر و با تمرکز بالاتری به جنگ ادامه دهند.
در دنیای تجارت، فروشنده های ماهر و حرفه، دقیقا افرادی هستند که با تمرینهای مکرر فروش، توانسته اند مهارت کافی در ارائه و صحبت در مورد محصولشان بدست آوردن، گاه با تمرین، گاه با شکست ها و کسب تجربه قبلی.
استراتژی جنگ دیپلماتیک : با سخت کردن مذاکره، به مذاکرات ادامه دهید.
قبل و حین مذاکره، باید در حد ممکن شرایط مذاکره را سخت تر، فشارها بر روی دشمن بیشتر و ایجاد ضرورت برای موافقت با خواسته شما را بیشتر کنید.
هراندازه بیشتر مطالبه کنید، بیشتر میتوانید ببخشید.
در هنگام مذاکره، خود را یک مذاکره کننده غیرقابل پیش بینی و ناراضی نشان دهید، تا دشمن تحت فشار حاضر باشد با خواسته های شما در حد امکان موافقت کند.
در دنیای تجارت، مذاکره کنندگان حرفه ای، دقیقا افرادی هستند که کمترین تمایل را در به نتیجه رسیدن مذاکره نشان میدهند. با این حرکت، طرف مقابل رقبت بیشتری پیدا میکند تا مذاکره را تمام کند و به نتیجه برسد.
استراتژی خروج : بدانید چطور به کارها پایان دهید.
در این دنیا شما با شروع کارها شناخته نمیشوید، بلکه با به پایان رساندن کارهاست که شناخته میشوید.
یک نقص در عملیات و یا جنگ تمام نشده، میتواند چندین سال نیز به طول انجامد.
هنرِ پایان دادن به کارها، دقیقا مهارتی است که به شما کمک میکند در برابر هزینه ها صرفه جویی کنید و نتایجی بدست آورده را حداقل از دست ندهید.
این استراتژی بدین معناست که : اگر نمیدانید جنگی را چطور تمام کنید، شروع اش نکنید.
در دنیای واقعی، هنگام کارآفرینی معمولا کارآفرینان با این دام آشنا هستند که کاری را شروع میکنند و شکست میخورند، اما از زمانی که صرف آن کار کرده اند پشیمانند و با یک دندگی آن کار را ادامه میدهند.
در صورتی که در چنین مواقعی باید از آن برنامه خارج شوند، استراحتی به ذهن شان بدهند و مجددا برنامه جدیدی شروع کنند که برای اتمام آن نیز نقشه ای دارند.