سایبورگ چیست؟
نسل پنجم رایانه به رایانه هایی اطلاق می شود که هوش مصنوعی را به کار می
گیرند. اینها قادر به درک زبان های طبیعی و تشخیص مطالب و نوشتاری هستند و
می توانند به ما در تصمیم گیری های پیچیده کمک کنند. IBM ظهور ابررایانه
غول آسای خود به نام ASCI ارغوانی را که اولین نماینده ی نسل پنجم رایانه
ها تلقی می شود، اعلام کرده است. این رایانه می تواند با سرعت 467 ترا فلاپ
کار کند و در مجموع نیروی کارکردش بیش از قدرت کل 500 دستگاهی است که
اخیرا در لیست رایانه ها به نام TOP 500 اعلام شده است. این نسل از رایانه
ها در تلاشند شکل انسان را به خود بگیرند. روبات ژاپنی به شکل بچه گربه و
با نام Robokoneko ، مغزی به قدرت 40 میلیون نورون CAM دارد. دانشمندان
معتقدند در شرایط زیستی آینده نزدیک، ما باید توانایی های بشری خود را با
افزودن قطعات رایانه و لوازم ذخیره ساز به بدنهایمان بالاتر ببریم تا
بتوانیم در شرایط دشواری که خودمان به وجود آورده ایم به حیات ادامه بدهیم.
این موجودات بشری پیشرفته که به وسایل خارجی مجهز شده اند، سایبورگ نامیده
می شوند.
سایبورگ چیست؟
نگاهی
کوتاه به ریشه ی لغوی سایبورگ نشان می دهد که این کلمه مخفف کلمات
سایبرنتیک و ارگانیسم است. سایبر از کلمه ی یونانی Kubernetas به معنی سکان
دار کشتی گرفته شده است. سایبرنتیک علم ارتباط ماشین با انسان است. این
کلمه در دهه 1940 توسط نوربرت وینر به کار رفت. او و دانشمندان همکارش
عقیده داشتند، در جامعه و در کارهایی که به صورت مکانیکی انجام می شود،
ماشین باید جای انسان را بگیرد و انسان ها باید به کارهایی بپردازند که
نیاز به خلاقیت و تفکر دارد. مانفرد کلاینز کلمه سایبورگ را در سال 1960
برای تشریح نیاز انسان به کار برد که عملکردهای بیولوژیکی خود را به صورت
مصنوعی تقویت کند تا بتواند در محیط پرستیز فضا به کار خود ادامه دهد. در
اصل سایبورگ به انسانی گفته می شود که وسایلی نظیر مخزن اکسیژن، دریچه ی
قلب مصنوعی یا پمپ انسولین، به عملکردهای بدنش کمک کنند یا آن ها را تحت
کنترل داشته باشند. این اصطلاح طی سال ها معنی عام تری یافته است: وابستگی
انسان به تکنولوژی. در این معنا از کلمه ی سایبورگ می توان برای توصیف هر
کس که برای انجام کارهای روزانه اش به رایانه وابسته است، استفاده کرد.
نمونه های زنده:
دکتر استیو مان از اعضای بخش مهندسی الکترونیک و رایانه ی دانشگاه
تورنتو کانادا است. او مخترع رایانه ی پوشیدنی می باشد که به عنوان قسمتی
از تز دکترایش در MT ، به نام هوش مصنوعی طراحی شده بود. او یکی از سایبورگ
های است که در روی سیاره ی ما زندگی می کند. دکنر مان رایانه ی پوشیدنی را
طراحی کرده است که خود همیشه از آن استفاده می کند. این رایانه ی پوشیدنی
کاملا با عینک هایی که برای دیدن واقعیت های ملموس به چشم می زنیم و یا
وسایل کمک دیجیتال شخصی تفاوت دارد. یکی از این تفاوت ها آماده بودن همیشگی
این وسیله است که بخشی از وجود دکترمان می باشد. رایانه ی پوشیدنی نوع
جدیدی از کارهای مشترک انسان - رایانه را امکانپذیر می سازد. او همه چیز را
از طریق رایانه ی پوشیدنی اش به صورت صفحات قالب بندی شده ی ابرمتن می
بیند. ویژگی این وسیله این است که کاربر آن می تواند در حین کار با رایانه،
کار دیگری نیز انجام دهد که کاملا مغایر با عینک های سه بعدی است. کار این
وسیله فراتر از وارد کردن هوش انسان در رایانه است که یکی از اهداف تحقیق
در زمینه ی هوش مصنوعی می باشد. هدف رایانه ی پوشیدنی به وجود آوردن ترکیب
های همیاری انسان و ماشین است. با آن انسان کارهایی را انجام می دهد که در
آنها مهارت بیشتری دارد و رایانه کارهایی را که در آن ها تواناتر است. پس
از مدتی طولانی، رایانه ی پوشیدنی شروع به کار می کند مثل عملکرد واقعی مغز
و بدن و دیگر موجودیت مجزای آن حس نمی شود. در واقع کاربر به حدی به این
دستگاه عادت می کند که وقتی آن را از خود جدا می کند، در نبودش احساس
ناراحتی می کند، درست مثل این که ما لباسها و کفش های خود را که به آن ها
عادت کرده ایم از خود دور کنیم. ما اکثرا، چه در مکان عمومی و چه در محیطی
که کفش و لباس از ما محافظت می کنند، بدون آنها احساس ناراحتی شدیدی می
کنیم. رایانه های پوشیدنی حافظه ی فوق العاده ای دارند به نام حافظه ی عکسی
که به وسیله ی آن کاربر، اطلاعاتی که از قبل جمع آوری شده را به طور کامل
به یاد می آورد. دکتر مان عقیده دارد که این اختراع می تواند کیفیت زندگی
روزانه را برای بسیاری از مردم بالا ببرد، زیرا به ما قدرت عمل بسیاری می
بخشد و باعث می شود کاربر احساس آسایش و ایمنی شخصی کند. شما می توانید با
کلیک کردن بر روی چشم راست دکتر مان، با او در http://eyetap.org/tpw تماس بگیرید.
پرفسور کوین وارویک، سایبورگ زنده ی دیگری است که از شهامت بسیار
برخوردار است و در تحقیقاتش سلیقه ای کاملا متفاوت دارد. او سرپرست گروه
Cybernetics Intelligent Research Group) CIRG) در دانشگاه ردینگ انگلستان
است. به عقیده ی او بشر به مرحله ی کهنگی رسیده است. در سال 1998 برای کار
گذاشته شدن یک قطعه سیلیکون فرستنده - گیرنده خودکار بازوی کوین وارویک تحت
یک عمل جراحی قرار گرفت که بخشی از پروژه ی او به نام سایبورگ 1 بود. پس
از این تجربه ، او اولین انسان روی کره ی زمین بود که یک قطعه رایانه در
بدنش کار گذاشته شده است. به وسیله ی این کار، یک رایانه کوین وارویک را در
حین عبور از راهروها و دفاتر بخش دانشگاهی که در آن کار می کند ، با
استفاده از یک علامت مشخصه ی خاص که توسط قطعه ی کار گذاشته شده ارسال می
شود ، هدایت می کند. او می تواند درها را باز کند ، چراغ ها و بخاری ها و
دیگر رایانه ها را حتی بدون بلند کردن انگشت روشن کند. به محض ورود، رایانه
به او خوش آمد می گوید و تعداد نامه ها ی دریافت شده در صندق پستش را به
اطلاع وی می رساند. او در مارس 2002 رسانه ها را با پروژه ی وحشت آورش به
نام سایبورگ 2002 به حیرت انداخت که طی آن تعداد صد ردیف الکترود به وسیله ی
عمل جراحی در نسوج عصبی میانه ی بازوی چپش کار گذاشته شد. در تعدادی از
آزمایش های انجام شده علائمی که توسط الکترودها ردیابی شده به کار رفته
است، از همه بارزتر آن که می توانست یک صندلی چرخ دار الکتریکی و یک دست
مصنوعی را کنترل کند. به عقیده ی وارویک انواع عواطف را می توان ضبط نمود.
وقتی علامت به سیستم عصبی برخورد کند، می تواند تولید احساس کند. به خصوص
در مورد علائمی نظیر درد این موضوع بیشتر صادق است. به این دلیل او سعی می
کند علائمی که توسط سیستم عصبی اش در حین تجربه ی حسی نظیر خوشحالی فرستاده
می شود ضبط کند و هنگامی که در حالت غمگینی است آن ها را دوباره به اجرا
درآورد. به زودی قرار است یک قطعه سیلیکون نیز در سیستم عصبی همسر وارویک،
ایرنا، کار گذاشه شود. او کوشش می کند علائم داده شده به حرکات بازویش را
ضبط کرده، آنگاه آنها را برای بازوی همسرش به اجرا درآورد و ببیند آیا با
علائم داده شده توسط او بازوی همسرش بلند می شود یا نه. و نظریه ی متهورانه
ی دیگری به نام تبادل فکر دارد. می گوید در حال حاضر شیوه ی ارتباط و
تبادل ما یعنی سخنگویی، خیلی آهسته و پشت سر هم است و از اشتباه مصون نیست.
توانایی برقراری ارتباط از طریق فکر بسیار هیجان انگیز است. البته باید
بیاموزیم که چگونه از این طریق به خوبی ارتباط برقرار کنیم، به خصوص چه طور
افکارمان را به یکدیگر منتقل کنیم. بدون شک سخنگویی یک وسیله ی کهنه و از
دور خارج شده است. عقیده ی وارویک را می توان تهدیدی علیه میراث بشری ما
یعنی هنرها و زبان های کهنه دانست. او عقیده دارد در آینده وسایل ورودی
موجود نظیر موش و صفحه کلید به وسیله ی علائم الکتریکی که به وسیله ی مغز
کاربر فرستاده می شود، جایگزین خواهند شد. دانشمندان کلاسیک هوش مصنوعی،
پروفسور وارویک را به دلیل تجارب غیر قابل پیش بینی و هیجان انگیزش یک دلقک
و بازیچه ی رسانه ها نامیده اند، ولی او کسی است که به عنوان اولین
سایبورگ گام پیش گذاشته تا بشریت را نجات دهد.
پیامدها ی اخلاقی
اعلام وجود سایبورگها در میان روشنفکران بحث هایی را بر انگیخته است.
بسیاری از آن ها سایبورگ ها را تهدیدی علیه بشریت تلقی می کنند، زیرا ویژگی
افکار ممکن است به خطر بیافتد و از میان رفتن ارزش های انسانی و هنر هایی
نظیر شعر ممکن است از پیامدها ی آن باشد. با این حال از آن جا که همیشه
فناوری شمشیری دو سویه بوده است، جامعه ی بشری هم سود فراوانی از پیشرفت
انسان ها می برد.
نتیجه
خواه ناخواه سایبورگ ها راه خود را در جامعه بشری باز خواهند
کرد. اما واکنش ما نسبت به فکر کاشتن قطعات رایانه در اعصاب ممکن است
متفاوت باشد. بدون شک سایبورگ ها کاربرد فراوانی دارند. شاید بتوانند ما را
باهوش تر، کارآمدتر، سازنده تر و حتی ثروتمند تر کنند. اما به نظر بیشتر
مردم، این منافع بالقوه، از میان رفتن آن چه ما را به صورت انسان در می
آورد، نمی ارزد.